جدول جو
جدول جو

معنی ابن تمره - جستجوی لغت در جدول جو

ابن تمره
(اِ نُ تَ رَ)
مرغی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بُ رَ)
کنیت عبدالله بن عمر بن بجرۀ قرشی عدوی. یکی از اصحاب رسول صلوات الله علیه.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُرْ رَ)
نان. خبز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ رِ مَ)
نام یکی از روات است. روات در علم حدیث نه تنها کسانی هستند که احادیث پیامبر اسلام (ص) را از دیگران می شنوند و آن ها را حفظ می کنند، بلکه این افراد در بررسی صحت و سقم روایات نیز دخیل هستند. محدثان با بررسی زندگی و شخصیت روات، روایات صحیح و معتبر را از غیرمعتبر تفکیک می کنند. در نتیجه، نقش روات در صحت سنجی احادیث و جلوگیری از تحریف آن ها بسیار مهم است.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ مَ)
فرزند بازپسین. ابن عجزه. ته تغاری
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوسلیمان داود بن کورۀ قمی. از علمای شیعه. او راست: کتاب الرحمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ شَ رَ)
عزالدین حسن بن علی بن احمد بن یوسف کروانی عاملی. فقیه شیعی. تلمیذ ابن فهد، و او بمائۀ نهم هجری در جبل عامل میزیسته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قِ رَ)
ماری است خرد. ماری باریک. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
ابوعبداﷲ محمد بن عبدالله بن تومرت، منعوت به مهدی هرغی. ابن خلدون او را امغار مینامد که در زبان بربری بمعنای رئیس است. مولد او بین 470 و 480 ه. ق. در قریه ای از کوه سوس الأقصی از بلاد مغرب است. در جوانی بمشرق مسافرت کرد و بدانجا علوم دینی فراگرفت و ابن خلکان گوید صحبت ابوحامد غزالی را نیز درک کرد. و پس از آن بمغرب بازگشت. در آن وقت مذهب تجسم بمغرب رواج داشت و اهل آن مردمی متعصب و خشک بودند چنانکه کتابهای غزالی را یکبار بسوختند. ابن تومرت در آنجا ادعای مهدویت کرد و بامر بمعروف و نهی از منکر پرداخت و نسب خود به علی بن ابیطالب پیوست. مردی موسوم به عبدالمؤمن بن علی که پس از وی به نشر دعوت اوپرداخت پیروی او گزید و دعوت آنان قوت گرفت. در سال 517 ابن تومرت عبدالمؤمن را بجنگ مرابطین فرستاد وسپاه او هزیمت یافت لیکن بعلت ضعف مرابطین دوباره قوت گرفتند تا در سال 522 یا 524 ابن تومرت وفات کرد (قبر او در شهر تین ملّل است) و عبدالمؤمن بوصیت اوجانشین ابن تومرت شده و سرسلسلۀ موحدین او باشد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ تَ می یَ)
منسوب به تیماء، شهرکی بشام. تقی الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن محمد بن تیمیۀحرّانی (661 -728 ه. ق.). تولد او در حران نزدیکی دمشق. پدرش مانند خود او از علمای دینی بوده و از جور مغول گریخته و به دمشق پناه برده است. ابن تیمیه ابتدا نزد پدر خود و بعض دانشمندان دیگر، علوم اسلامی فراگرفت. در فقه پیرو مذهب حنبلی و در کلام طریقت سلفیان داشت و تجاوز از قرآن و حدیث را روا نمی شمرد، اما چون در مجادله بی باک بود علمای مذاهب دیگر بخصومت او برخاستند. ابن تیمیه فتوی بجهاد با مغول داده و خود در جنگ شقحب حاضر بوده و چندین مرتبه بواسطۀ مخالفت با سلاطین وقت در مسائل سیاسی یا دینی گرفتار حبس و توقیف گردیده. وقتی او را از دادن فتوی منع کردند. در آخر عمر نیز مدتی از مراودۀ مردم ممنوع بوده وفقط برادرش او را خدمت میکرده. در حبس بنوشتن تفسیرو رسائل دیگر اشتغال داشت. دشمنان او وسیله انگیختند تا از کتاب و نوشتن رسائل نیز محروم گردید با وجوداین عامه را به او اعتقاد کامل بود چنانکه در تشییعاو قریب 200 هزار مرد و 15 هزار زن حاضر آمدند. ابن تیمیه با اشاعره و حکما و صوفیه و کلیۀ فرق اسلام جز سلفیان معارضه کرده و همه را باطل شمرده و بتجسم معتقد بوده و از ظاهر لفظ قرآن و حدیث تجاوز روا نمیداشته. و زیارت قبور اولیا را بدعت میشمرده چنانکه در این امر او را پیشرو وهّابیان میتوان گفت. کتب بسیاری نزدیک پانصد جلد به او نسبت داده اند که عدّه ای از آنها در دست است. و از آن جمله است منهاج السنه. از این خاندان چند تن دیگر به نام ابن تیمیه مشهورند ازجمله فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ابی القاسم خطیب و واعظ حرّانی (542-621 ه. ق.). و او راست کتاب تفسیرالقرآن و بعض کتب در فقه و نیز دیوانی جامع خطب او، و قطعات اشعاری نیز داشته است. او در بغداد کمال تحصیلات کرده و بیشتر بتدریس تفسیر اشتغال می ورزیده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ثُ نَ)
از امرای مسلمین در جزیره صقلیه در اواسط قرن پنجم هجری. او از قوّاد جیش بوده و فرزند ابن اکحل امیر سابق آن جزیره رابقتل آورده و خود مستقل گشت و خویشتن را قادر بالله نامید و با مساعدت بعض ملوک نصاری چندی حکومت راند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِ رَ)
ابوالحسن احمد بن محمد بن حمارۀ کاتب. از افاضل کتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت. او راست: کتاب امتحان الکتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زَ / زُ رَ)
پدر او از مردم شرق اندلس و ابن زمرک در غرناطه زاده است. او یکی از علمای اندلس و از شعرا و خطبای ماهر اسپانیاست در الاحاطه فی اخبار غرناطه تألیف لسان الدین ابن خطیب شرح حال و نبذه ای از اشعار او آمده است. ابن زمرک در 755 ه. ق. در خانه خویش به دست زن خود کشته شده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زُ رَ)
سیدعزالدین ابوالمکارم حمزه بن علی بن ابی المحاسن زهرۀ حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استادابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، ازجمله: غنیهالنزوع الی علمی الاصول و الفروع. قبس الانوار. کتاب النکت در نحو و مقالات و رسائل مختلفه (511-585 ه. ق.). برادر ابوالمکارم موسوم به عبدالله ابوالقاسم نیز تصانیف کثیره داشت، از آنجمله: الغنیه عن الحجج و الادلّه که بین فقها معروف است و از آن بسیار نقل کنند و کتاب تجرید و تبیین المحجه و غیر آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُکْ کَ رَ)
محمد بن عبدالله بن محمد شاعر. از اخلاف مهدی خلیفۀ عباسی. وفات 385 ه. ق. دیوانی مشتمل بر پنجاه هزار بیت داشته است. و او در تشبیهات بدیعه و مجون و فکاهه معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عُ مَ)
جزیرۀ ابن عمر، نام شهری میان موصل و نصیبین، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک بدین شهر است. و این شهر را عبدالعزیز بن عمر برقعیدی پی افکنده است و نسبت بدان جزریست. (از ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن تمرها
تصویر ابن تمرها
انگبین خور از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار